با رعایت 10 عادت ساده روزانه میتوانید عمر طولانیتر و زندگی سالمتری داشته باشید. از تغذیه مناسب تا مدیریت استرس،...
کشف رازهای آناتومی و فیزیولوژی زنبور عسل: راهنمای جامع برای زنبورداران
آشنایی با آناتومی و فیزیولوژی زنبور عسل
بسیاری از زنبورداران به دلیل مشغلههای روزمره فرصت ندارند به دنیای شگفتانگیز ساختار و عملکرد بدن زنبور عسل دقیقتر نگاه کنند. در این مطلب، شما را با آناتومی و فیزیولوژی زنبور عسل آشنا میکنیم و جزئیات علمی و یافتههای جدید را در اختیارتان قرار میدهیم تا درک عمیقتری از این موجودات بینظیر به دست آورید. زنبورها نه تنها بهلحاظ ساختاری، بلکه از نظر عملکردی نیز دارای پیچیدگیهای فراوانی هستند. با آگاهی از چگونگی عملکرد هر یک از بخشهای بدن زنبور، میتوانید به زنبورداری حرفهایتر تبدیل شوید و بهرهوری کلونیهای خود را بهبود ببخشید.
در این مطلب، اطلاعات بهصورت مرتب و پیوسته ارائه شده تا شما بتوانید به آسانی مطالب علمی دقیق را مطالعه کنید. اگر از این مطلب خوشتان آمد، میتوانید با لایک کردن، ما را تشویق کنید تا محتوای علمی و مفیدتری برایتان فراهم کنیم!
مورفولوژی و آناتومی زنبور عسل
به دلیل وجود تنوع قابل توجه یا چندشکلی در زنبورهای عسل، آنها سه شکل اصلی یعنی ملکه، کارگران و نرها دارند، برخلاف بسیاری از گونههای دیگر که تنها دو شکل (نر و ماده) دارند. مورفولوژی به ظاهر بیرونی زنبور اشاره میکند، و آناتومی ساختارهای داخلی بدن را شامل میشود. هر یک از این سه نوع زنبور دارای ویژگیهای مورفولوژیک و آناتومیک منحصر به خود هستند.
در این مطلب، تمرکز اصلی ما بر زنبورهای کارگر است، و در ادامه توضیح میدهیم که ملکه و نرها چگونه از زنبورهای کارگر متفاوتاند. برای سازماندهی بهتر، ارائه ما بر اساس سه بخش اصلی بدن زنبور انجام میشود: سر، سینه (مزوزوما) و شکم (متازوما). هر یک از این بخشها را بهصورت مختصر معرفی میکنیم و در ادامه، در بخشهای بعدی به تفصیل به توضیح هر کدام میپردازیم.
- سر: شامل چشمهای مرکب و ساده برای دید و جهتیابی، آنتنها برای دریافت سیگنالهای شیمیایی و بویایی، و اجزای دهانی مانند ماندیبولها و خرطوم که برای تغذیه و جابجایی مایعات استفاده میشوند. مغز زنبور در سر قرار دارد و مسئول پردازش اطلاعات حسی و تنظیم رفتارهای پیچیده است.
- سینه: مرکز حرکت و پرواز زنبور است که از سه بخش همراه با سه جفت پا و دو جفت بال تشکیل شده است. پاها برای جمعآوری گرده تخصص یافتهاند و در زنبورهای کارگر دارای سبد گرده هستند. بالها نیز از طریق قلابهای کوچک به هم متصل میشوند تا پرواز پایدارتری ایجاد شود.
- شکم: محل سیستمهای گوارشی، تولیدمثلی و دفاعی است. در این بخش، کیسه عسلی برای ذخیره شهد، سیستم گوارش برای تجزیه غذا، و نیش به همراه غدد زهر برای دفاع از کلونی قرار دارد. در ملکه، شکم بزرگتر است و برای تولیدمثل تخصص یافته است.

سر زنبور عسل
سر زنبور عسل بخش اصلی ارتباط با جهان بیرون و مرکز تصمیمگیری و تنظیم فعالیتهای بدن است. در این بخش، چند اندام مهم وجود دارند که هرکدام نقش ویژهای در دریافت اطلاعات محیط و پاسخ به آن دارند:
- شاخکها (آنتنها): زنبور عسل دو شاخک بلند دارد که حاوی هزاران گیرنده حسی است. این شاخکها میتوانند بوها، مزهها و حتی ارتعاشات را تشخیص دهند. زنبورهای عسل از این شاخکها برای تشخیص فرومونها (که توسط ملکه ترشح میشوند) استفاده میکنند و از طریق آن با سایر زنبورها ارتباط برقرار میکنند.
- چشمهای مرکب: زنبورهای عسل دارای دو چشم مرکب بزرگ هستند که هر یک از هزاران لنز کوچک (فاست) تشکیل شدهاند. این چشمها به زنبور امکان تشخیص حرکت و هدایت در محیطهای مختلف را میدهند. زنبورها بهویژه به نور ماورای بنفش حساس هستند که به آنها کمک میکند تا گلها و منابع غذایی را بهتر شناسایی کنند.
- چشمهای ساده (اوسیلی): این سه چشم کوچک که در بالای سر زنبور قرار دارند، به تشخیص شدت نور و جهتیابی در پروازهای طولانی کمک میکنند.
- آروارهها (مندیبولها): این آروارههای قوی به زنبور اجازه میدهند تا موم را شکل دهد، غذا را دستکاری کند و مواد مورد نیاز خود را جابجا کند.
سر و اجزای دهانی زنبور کارگر در شکل 2 نشان داده شده است. سر خانه بیشتر ساختارهای حسی، اجزای دهانی، بسیاری از غدد مهم و مغز است. مغز را هنگام بررسی نوروبیولوژی در فصل ششم پوشش خواهیم داد.

شاخک
شاخک یا آنتن حشره یک عضو حسی چندمنظوره است که در فرآیندهای مختلفی نقش دارد. این عضو بهطور اصلی در بویایی دخیل است، اما همچنین در دریافت صدا، تشخیص سرعت پرواز و تشخیص رطوبت نیز نقش دارد (کلودن، 2013). ساختار پایه آن در شکل 3 نشان داده شده است. جانستون اورگان که در بخش دوم شاخک (پدیسل) قرار دارد، یک عضو طنابی پیچیده است که در همه حشرات یافت میشود. در زنبورها، این ساختار در دریافت صدا نقش دارد و احتمالاً در رمزگشایی زبان رقص نیز دخیل است (تاوتز، 2008).



چشمها
چشمهای مرکب زنبور عسل، اصلیترین اعضای دیداری هستند. آنها از چشمهای دوربینمانند ما متمایز هستند، چرا که از تعداد زیادی عدسی کوچک تشکیل شدهاند که هر کدام بهطور مستقل اطلاعات بصری را جمعآوری میکنند و سپس این اطلاعات در مغز به یک تصویر یکپارچه تبدیل میشود (لند، 1997). سه چشم ساده به نام "اوسلی" نیز در بالای سر زنبور قرار دارد (شکل 4). این چشمها تصاویری تشکیل نمیدهند، اما بهعنوان فتومترهای حساس عمل میکنند و برای تنظیم جهتیابی در طول پرواز حیاتی هستند (کلودن، 2013).

اجزای دهانی و غدد مرتبط
اجزای دهانی زنبور عسل در شکل 6 نشان داده شده است.
1) خرطوم زنبور که از اجزای فک بالا و لبها تشکیل شده است (که اغلب بهعنوان مجموعه لبیوفکی شناخته میشود)، برای نوشیدن مایعات استفاده میشود. این عضو پیچیده زمانی که استفاده نمیشود، جمع شده و کنار گذاشته میشود (دانفورث و همکاران، 2019). هنگام استفاده، بخشهای خارجی آن یک نی هوابند تشکیل میدهند که زبان (گلسا) در آن وارد میشود. ماهیچههای قوی متصل به پایه گلسا (پمپ سیباریال) ایجاد مکش میکنند (اسنودگراس، 1956). خرطوم همچنین در انتقال فرومونها و تغذیه متقابل در کندو نقش دارد.
2) ماندیبولها (آروارهها) برای جابجایی اشیا، شکلدهی موم، صاف کردن سطوح ناهموار و نگهداری مایعات در طول تغذیه متقابل بهکار میروند. همچنین در مبارزات نیز از آنها استفاده میشود. برخلاف زنبورهای بدون نیش که از آروارههای قوی خود برای دفاع در برابر مهرهداران استفاده میکنند، آروارههای زنبور عسل آنقدر قوی نیستند که پوست انسان را بشکنند یا فشار کافی برای یک نیش دردناک ایجاد کنند.

غدد زنبور عسل
زنبور عسل دارای مجموعهای از غدد تخصصی است که هر یک نقشی حیاتی در وظایف بیولوژیکی و رفتاری این حشره ایفا میکنند. سه غده اول در سر واقع میشوند و مابقی در قسمتهای دیگر بدن زنبور واقع شدهاند (شکل 7). غدد در بدن زنبور عسل شامل موارد زیر هستند:
این غدد بزرگترین غدد در سر زنبور عسل هستند و در زنبورهای پرستار برای تولید غذا (ژله رویال) برای نوزادان و در زنبورهای کارگر برای ترشح آنزیمهای فرآوری شهد و ترشحات دفاعی نقش دارند (هوانگ و اوتیس، 1989؛ فلوری و همکاران، 1982؛ کرایلشایم، 1991؛ ونت و همکاران، 2015).
این غدد به آروارهها متصل هستند و در تولید غذا و ترشحات دفاعی در زنبورهای کارگر نقش دارند. همچنین، به دلیل تولید فرومون ملکه که برای اعلان حضور ملکه فعال و زنده به کل کندو اهمیت دارد، مورد توجه هستند (سلزور و همکاران، 2005؛ ونت و همکاران، 2015).
این غدد به دو بخش سفالیک (مربوط به سر) و توراسیک (مربوط به سینه) تقسیم میشوند که ترشحات شیری و رقیق تولید میکنند. بخش سفالیک، هیدروکربنهایی را ترشح میکند که برای شناسایی زنبورهای همکلونی بهکار میروند (سیمپسون، 1960؛ وینستون، 1991؛ مارتین و همکاران، 2018).
این غدد در بخش شکم کارگران قرار دارند و در تولید مقیاسهای مومی نقش دارند که زنبورها از آنها برای ساخت کندو استفاده میکنند. غدد مومساز به بافت چربی نزدیک بوده و تحت تأثیر عواملی مانند سن و نیازهای کندو فعال میشوند.
این غده در بخش پشتی شکم قرار دارد و فرومونهای خاصی تولید میکند که برای علامتگذاری و هدایت زنبورها در هنگام جستجوی غذا و یا بازگشت به کندو استفاده میشود.
در زنبور عسل یک غده مهم است که در شکم زنبور و نزدیک به نیش قرار دارد. این غده نقش اساسی در ترشح فرومونهای تولیدمثلی ایفا میکند و در زنبورهای ملکه و کارگر فعال است. در زنبورهای ملکه، فرومونهای ترشحشده از این غده برای جلب و جذب زنبورهای کارگر به ملکه و حفظ انسجام کندو اهمیت دارند. در زنبورهای کارگر نیز این غده در تعاملات و تقسیم وظایف اجتماعی تأثیرگذار است.
این غدد به نیش زنبورهای کارگر و ملکه متصل هستند. زهر تولید شده حاوی ترکیباتی است که باعث درد، تورم و دفاع از کندو در برابر مهاجمان میشود. زهر زنبور عسل شامل ملتین، فسفولیپاز و هیالورونیداز است که به تخریب غشاهای سلولی کمک میکنند (سلزور و همکاران، 2005).
غده کاشنیکوف (Kashnikov gland) در زنبور عسل، بخشی از دستگاه ترشح فرومونها است که در فرآیند دفاعی زنبور نقش دارد. این غده در نزدیکی نیش زنبورهای کارگر قرار دارد و همراه با غده زهر، ترکیبات خاصی را ترشح میکند که برای دفاع و واکنش به تهدیدها مهم است. یکی از مهمترین ترشحات این غده، فرومون هشدار است که به سایر زنبورهای کلونی هشدار میدهد و آنها را برای دفاع از کندو آماده میکند.
در زمستان، زنبورها درون کندو میمانند و به دلیل دمای سرد قادر به پرواز و دفع مدفوع نیستند. در این مدت، مدفوع در رکتوم زنبور جمع میشود. غدد راسترودهای با تولید ترشحات خاص، به غلیظ شدن مدفوع و کاهش آب موجود در آن کمک میکنند. این فرآیند از تجمع مواد زائد و عفونی در بدن جلوگیری میکند و به زنبور اجازه میدهد تا مقدار زیادی مدفوع را بدون عفونت یا آسیب به بدن ذخیره کند. این غدد با ترشح ترکیبات آنتیباکتریال نیز نقش مهمی در پیشگیری از رشد باکتریها و جلوگیری از ایجاد عفونت در رکتوم ایفا میکنند.
این مکانیسم دفاعی به زنبورها کمک میکند تا تا زمان مساعد شدن هوا برای پرواز (معمولاً در بهار) مدفوع خود را در بدن نگه دارند و از کندو خارج شوند تا بهصورت طبیعی آن را دفع کنند. اگر شرایط مناسب برای دفع زودتر از موعد نباشد، زنبورها ممکن است دچار بیماریهای مختلفی مانند نوزما شوند که میتواند سلامت کلونی را به خطر بیندازد (Bailey, 1955؛ Winston, 1991).
هر یک از این غدد در هماهنگی و سازماندهی زندگی اجتماعی و دفاعی زنبور عسل نقشی خاص ایفا میکند و عملکردهای حیاتی برای حفظ کلنی و بقای زنبورها دارد.

جریان شهد گلها تا سفره شما
سینه زنبور عسل
نیاکان اولیه حشرات بسیار قطعهبندی شده بودند. برای سر، این بخشهای اجدادی قابل مشاهده نیستند، اما در بخشهای سینه و شکم، قطعات جداگانه بهطور کلی مشخص هستند. سینه سه قطعه دارد که هر کدام با یک جفت پا همراه هستند. در زنبورها اولین بخش شکمی که پروپودئوم نامیده میشود، با سه بخش سینهای ترکیب شده و مزوزوما (سینه) را تشکیل میدهد. قطعات باقیمانده شکم (Ab2 تا Ab8) متازوما (شکم) را تشکیل میدهند. بهطور کلی، مزوزوما بیشتر با نیازهای حرکتی مرتبط است، در حالی که متازوما با گوارش و تولیدمثل سروکار دارد.
سینه زنبور عسل (مزوزوما) بخش میانی بدن زنبور است و نقش اصلی در حرکت و پویایی این حشره دارد. سینه از سه بخش تشکیل شده است که هر کدام با یک جفت پا و بال مرتبط هستند. این بخشها شامل موارد زیر میباشند:
سینه زنبور عسل دارای ماهیچههای بسیار قدرتمند پروازی است که به بالهای آن متصل میشوند. این ماهیچهها انرژی لازم برای پرواز سریع و مانورپذیر را تأمین میکنند. زنبورها دارای دو جفت بال هستند که به وسیله قلابهای کوچکی به نام هامولی به یکدیگر متصل شده و در هماهنگی با یکدیگر حرکت میکنند.
زنبور عسل سه جفت پا دارد که هر جفت با یکی از بخشهای سینه در ارتباط است. هر جفت پا نیز برای کارکرد خاصی تکامل یافته است. برای مثال، پاهای جلو برای تمیز کردن شاخکها، و پاهای عقب برای جمعآوری و حمل گردهها از بدن پرزدار زنبور و ذخیرهسازی آن در سبد گرده (corbicula) استفاده میشود (Dade, 2009).
پاهای زنبور عسل شامل بخشهای تخصصی به نام ساق (تیبیا) و مچ پا (تارسوس) هستند که در جمعآوری گرده و حسکردن ارتعاشات کاربرد دارند. پنجهها و پدیهای کوچکی که در انتهای پاها قرار دارند، به زنبور کمک میکنند تا به سطوح صاف بچسبد و به راحتی حرکت کند
پاهای زنبور
زنبور عسل، مانند تمامی حشرات، دارای سه جفت پا است که هر جفت به یکی از سه بخش سینهای متصل است. هر پا از بخشهای زیر تشکیل شده که هر کدام کارکرد خاصی دارند:
اولین بخش از پاها که با سینه زنبور متصل است و به پاها اجازه چرخش و حرکت در جهات مختلف را میدهد. این بخش همانند پایهای عمل میکند که انعطاف حرکتی و ثبات را برای پاها فراهم میآورد.
این بخش بعد از کوکسا قرار دارد و نقش مهمی در انتقال حرکت به سایر بخشهای پا ایفا میکند. این قسمت همانند یک مفصل کوچک عمل میکند و به انعطاف و حرکت بهتر پاها کمک میکند.
بخشی قوی و عضلانی که وظیفهی اصلی در انتقال نیرو را بر عهده دارد. این قسمت نسبت به دیگر بخشها ضخیمتر است و به زنبور اجازه میدهد تا در زمان کارکردن یا بالا رفتن از سطوح، استحکام بیشتری داشته باشد.
ساق پا که وظایف خاصی دارد، به خصوص در پاهای عقب، که شامل ساختاری به نام سبد گرده یا کوربیکولا است. این سبد یک فرورفتگی بزرگ است که زنبور گردهها و گاهی پروپولیس را در آن ذخیره میکند. همچنین، اندام سابژنوال در تیبیا قرار دارد که حساسیت زنبور را نسبت به ارتعاشات محیطی فراهم میآورد و به زنبور کمک میکند تا ارتعاشات سطحی را حس کند
مچ پا که از چندین بند کوچک تشکیل شده، در انتها به پنجه و یک پدی به نام ارولیوم ختم میشود. این بخش به زنبور کمک میکند تا به سطوح صاف بچسبد و در هنگام حرکت بر روی شیشه یا برگها تعادل خود را حفظ کند. تارسوس همچنین به غدهای به نام غده تارسال متصل است که ترشحاتی را برای چسبیدن بهتر به سطوح تولید میکند
ویژگیهای تخصصی هر پا
دارای شانهای مخصوص است که زنبور از آن برای تمیز کردن آنتنهای خود استفاده میکند. این قابلیت برای حفظ کارایی حس بویایی زنبور اهمیت زیادی دارد.
شامل قلابهایی است که به زنبور کمک میکنند فلسهای موم تولید شده در شکم را به سر منتقل کند و آنها را در ساختار شانههای موم استفاده کند.
شامل سبد گرده برای حمل و ذخیره گرده و برهموم است. زنبور با استفاده از یک موی قوی که از درون این سبد میگذرد، گردهها را در طول پرواز جمعآوری و فشرده میکند تا به صورت تودهای در سبد ذخیره کند. این پاها به زنبور کمک میکنند تا بهصورت هماهنگ گردهها را از بدن پرزدار خود جمعآوری و در سبد گرده بستهبندی کند.
علاوه بر این، زنبور عسل برای جمعآوری و جابجایی برهموم نیز از ترکیب حرکات پاها و آروارهها استفاده میکند. این سیستم پیچیده باعث میشود که زنبور عسل بتواند مواد مختلف را جمعآوری، انتقال و بهدرستی بستهبندی کند و نیازهای کلونی را برآورده سازد.
بالهای زنبور عسل
بالهای زنبور عسل بخشهای بسیار مهمی برای پرواز و جابهجایی این حشره محسوب میشوند و دارای ساختارهای پیچیدهای هستند که به زنبور امکان پرواز سریع و مانورپذیری بالا میدهند. زنبور عسل، مانند بسیاری از حشرات، دارای دو جفت بال است که هر کدام به بخشهای خاصی از سینه متصلاند و به وسیله هامولی (قلابهای کوچکی که دو بال را به هم متصل میکنند) بهصورت هماهنگ عمل میکنند.
ویژگیهای ساختاری و عملکردی بالها
برخلاف بسیاری از مهرهداران، پرواز زنبور عسل بهصورت غیرمستقیم صورت میگیرد، به این معنا که ماهیچههای پروازی به بالها مستقیماً متصل نیستند. در عوض، ماهیچهها به دیوارههای سینه متصل میشوند و با تغییر شکل سینه، بالها را به حرکت درمیآورند. این ویژگی به زنبور عسل امکان میدهد تا بالها را با فرکانس بالا و با مصرف انرژی کمتر به حرکت درآورد (Snodgrass, 1956؛ Winston, 1991).
زنبور عسل میتواند بالهای خود را با سرعت بالایی حرکت دهد که این ویژگی به آنها امکان مانورپذیری بالا در فضاهای محدود و جستجوی دقیق غذا را میدهد. علاوه بر این، ساختارهای کشیده و نازک بالها کمک میکنند که زنبور بتواند با صرف انرژی کم، سرعت و دقت مناسبی در پرواز داشته باشد (Vance et al., 2018).
بالهای زنبور عسل به نحوی تکامل یافتهاند که به زنبور امکان حمل گرده، شهد و آب را نیز میدهند. ساختار مستحکم بالها همراه با ماهیچههای قوی سینه به زنبور اجازه میدهند که با وجود بار سنگین، بهراحتی پرواز کرده و به کندو بازگردد
زنبورهای کارگر با بالزدن در داخل کندو به تهویه و خنکسازی فضای داخلی کندو کمک میکنند. این حرکت بالها نه تنها هوا را درون کندو به گردش درمیآورد، بلکه در فرآیند غلیظ کردن عسل نیز مؤثر است؛ بهطوری که با تبخیر آب اضافی شهد، آن را به عسل تبدیل میکنند
بالها توسط ماهیچههای قوی در سینه به حرکت درمیآیند که تقریباً تمام فضای داخلی سینه را اشغال کردهاند. این ماهیچهها به زنبور عسل امکان میدهند تا سرعت و شدت بالزدن را تنظیم کند و بهراحتی بین فعالیتهای پروازی مختلف سوئیچ کند
این ساختار پیچیده و کارآمد بالها باعث شده است که زنبور عسل به یکی از موفقترین حشرات در گردهافشانی و جمعآوری غذا تبدیل شود و بتواند به خوبی با محیطهای مختلف سازگار شود.
شکم زنبور عسل
شکم زنبور عسل (متازوما) جایگاه بخشهای مختلف و حیاتی از بدن این حشره است که هر کدام وظایف بیولوژیکی و فیزیولوژیکی مهمی را بر عهده دارند. این بخش از بدن شامل دستگاه گوارش، دستگاه تولیدمثل، سیستم گردش خون و غدد مختلف است.
شکم زنبور عسل محل قرارگیری بخشهایی از دستگاه گوارش است که در فرآیند هضم و جذب مواد غذایی نقش دارند.
کیسه عسلی، که در زنبورهای کارگر یافت میشود، به عنوان یک محفظه موقت برای ذخیره شهد عمل میکند. زنبورها شهد و آب جمعآوری شده را در کیسه عسلی خود ذخیره کرده و آن را به کندو میآورند، جایی که به زنبورهای پردازشکننده منتقل میشود تا به عسل تبدیل شود.
پیشمعده و میانمعده جایی هستند که بخشهای اصلی فرآیند هضم و جذب مواد غذایی اتفاق میافتد. پسمعده نیز وظیفه دفع مواد زائد را بر عهده دارد و زنبورها از لولههای مالپیگی، که معادل کلیهها در مهرهداران هستند، برای دفع مواد زاید از همولنف (خون حشرات) استفاده میکنند.
بافت چربی، که لایهای از سلولهای سفید یا کرمرنگ است، نقشهای متعددی در بدن زنبور عسل ایفا میکند. این بافت علاوه بر ذخیره چربیها، گلیکوژن و پروتئینها، در تولید پروتئین مهمی به نام ویتلوژنین نیز مشارکت دارد.
ویتلوژنین یک پروتئین ذخیرهای است که نقش کلیدی در رفتارهای اجتماعی زنبورها، به ویژه در زنبورهای پرستار و ملکهها، ایفا میکند. همچنین، بافت چربی در سمزدایی از ترکیبات سمی و حفظ سیستم ایمنی زنبور نقش دارد (Fahrbach, 2006).
سیستم گردش خون زنبور عسل از نوع باز است و خون یا همولنف در لولههای بسته جریان ندارد. قلب زنبور یک لوله باز است که در بخش پشتی بدن قرار دارد و همولنف را از پشت به جلو هدایت میکند. همولنف برخلاف خون مهرهداران، اکسیژن را حمل نمیکند؛ بلکه تبادل گازها از طریق سیستم تنفسی صورت میگیرد. این ساختار ساده، با استفاده از یک سیستم ماهیچهای و سوپاپهای یکطرفه، خون را به قسمتهای مختلف بدن پمپ میکند (Simpson, 1960؛ Winston, 1991).
سیستم تولیدمثل در زنبور عسل بهطور اساسی بین ملکه، کارگران و نرها متفاوت است:
ملکه: ملکه زنبور عسل، به دلیل نقش تولیدمثلی اصلی در کندو، دارای سیستم تولیدمثلی بسیار پیشرفته است. ملکه دارای دو تخمدان بزرگ در شکم است که هر یک شامل 150 تا 180 لوله تخمساز (اوارول) میباشند. این ساختار به ملکه اجازه میدهد تا روزانه بیش از هزار تخم بگذارد. یکی از ویژگیهای خاص سیستم تولیدمثلی ملکه اسپرماتکا است که میتواند میلیونها اسپرم را از نرها در طول پرواز جفتگیری ذخیره کند. این اسپرمها تا پایان عمر ملکه برای تخمگذاریهای بارور استفاده میشوند (Koeniger et al., 2014). اسپرماتکا این امکان را به ملکه میدهد تا تخمهای بارور را که به زنبورهای کارگر تبدیل میشوند، تولید کند.
کارگران: کارگران، بر خلاف ملکه، تخمدانهای کوچک و غیرقابل جفتگیری دارند. با این حال، در شرایط خاص که ملکه از بین میرود یا توانایی تخمگذاری خود را از دست میدهد، کارگران میتوانند تخمهای بدون لقاح بگذارند که به زنبورهای نر تبدیل میشوند. کارگران قادر به تولید تخمهای بارور نیستند و تخمگذاری آنها اغلب به عنوان واکنشی به نبود فرومون ملکه در کندو رخ میدهد (Winston, 1991).
زنبورهای نر: نرها از تخمهای بدون لقاح متولد میشوند و سیستم تولیدمثلی آنها بسیار سادهتر از ملکهها است. آنها تنها یک نقش دارند؛ جفتگیری با ملکه. نرها دارای اندام تولیدمثل خاصی به نام اندوفالوس هستند که در طول پرواز جفتگیری با ملکه مورد استفاده قرار میگیرد. پس از جفتگیری، اندوفالوس در بدن ملکه باقی میماند و نر میمیرد.
نیش زنبور عسل شاید مشهورترین ویژگی آناتومیکی آن باشد. نیش زنبور کارگر دارای خارهایی است که در گوشت یک مهاجم مهرهدار فرو میرود و باقی میماند، به همراه غده نیش و مکانیزم لازم برای تزریق سم به بدن مهاجم. نکته جالب این است که نیش هنگام حمله به حشرات دیگر (مانند زنبورهای عسل دیگر) کنده نمیشود، زیرا خارها برای این کار طراحی نشدهاند. خارهای نیش به گونهای تکامل یافتهاند که هنگام نیشزدن به مهرهداران، حداکثر مقدار سم را تزریق کنند.
از نظر آناتومی کلی، نیش به کیسه سم متصل است که به غده سم نیز متصل میشود. غده "کاشونیکوف"، که فرومون هشدار تولید میکند، نیز نزدیک نیش قرار دارد. فقط زنبورهای ماده نیش دارند، زیرا نیش آنها از تخمریز تغییر شکل یافته است. زنبورهای ملکه نیشهای متفاوتی دارند که در پایان این فصل بررسی خواهد شد.
ترکیب سم زنبور مدتهاست که شناخته شده است. سم زنبور یک مجموعه پیچیده از ترکیبات است که باعث درد، تورم و خارش میشود. برای مثال، ملتین یک پپتید کوچک است که غشاهای سلولی را تخریب میکند و تقریباً نیمی از ترکیب سم را تشکیل میدهد. فسفولیپاز A نیز یک آنزیم است که همراه با ملتین غشاهای سلولی را از بین میبرد.
نکته جالب این که زنبورهای نر فاید نیش بوه ولی ملکهها نیش دارند، اما از آن تنها برای مبارزه با ملکههای رقیب استفاده میکنند. نیش ملکه خاردار نیست. از این رو ملکه پس از نیش زدن، زنده میماند.
این ترکیب پیچیده از سیستمهای بیولوژیکی و فیزیولوژیکی، شکم زنبور عسل را به یکی از مهمترین بخشهای بدن آن تبدیل میکند. این ساختارها بهطور هماهنگ عمل میکنند تا زنبور بتواند وظایف خود را در کلونی به خوبی انجام دهد و به بقای کلونی کمک کند.
تفاوتهای آناتومی ملکه، کارگر و زنبور نر
- اندازه: ملکه بزرگترین زنبور در کلونی است و بدن او کشیدهتر و طویلتر از سایر زنبورها است، بهویژه در ناحیه شکم که فضای بیشتری برای تخمدانهای توسعهیافته فراهم میکند.
- شکم: شکم ملکه بزرگتر و کشیدهتر است که این به دلیل حضور تخمدانهای بزرگ است که قادر به تخمگذاری هزاران تخم در روز هستند.
- نیش: ملکه دارای نیش است، اما نیش او بر خلاف زنبورهای کارگر، بدون خار است و به همین دلیل میتواند چندین بار نیش بزند، اما عمدتاً از نیش خود برای مبارزه با دیگر ملکهها استفاده میکند.
- غدد ماندیبولار: ملکه دارای غدد ماندیبولار بزرگ و فعال است که فرومونهای ملکه را ترشح میکنند. این فرومونها نقش مهمی در تنظیم رفتار اجتماعی و جلوگیری از تخمگذاری زنبورهای کارگر دارند.
- اندازه: کارگران کوچکتر از ملکه و نرها هستند و بدن آنها برای انجام وظایف مختلف بهینهسازی شده است. شکم آنها نسبت به ملکه کوتاهتر است و تخمدانهایشان تحلیلرفته است.
- نیش: کارگران دارای نیش با خار هستند که پس از نیش زدن در پوست مهاجم باقی میماند و زنبور پس از نیش زدن جان خود را از دست میدهد.
- پاها: کارگران پاهای عقبی تخصصیافتهای به نام سبد گرده (کوربیکولا) دارند که برای جمعآوری و حمل گرده استفاده میشود. پاهای کارگر دارای موهای مخصوصی است که برای جمعآوری گرده از گیاهان به کار میرود.
- غدد هیپوفارنژیال: این غدد در سر زنبورهای کارگر قرار دارند و مسئول تولید ژله رویال هستند که غذای نوزادان و ملکه را تأمین میکند.
- اندازه: نرها بدنی بزرگتر از کارگران اما کوتاهتر از ملکه دارند. شکم آنها گردتر و ضخیمتر است، زیرا سیستم تولیدمثلی آنها توسعهیافتهتر است.
- چشمها: نرها دارای چشمهای بسیار بزرگ هستند که تقریباً تمام ناحیه سر آنها را پوشش میدهد. این چشمها برای شناسایی ملکه در هنگام پرواز جفتگیری حیاتی هستند.
- نیش: نرها فاقد نیش هستند و نمیتوانند نیش بزنند.
- اندامهای تولیدمثلی: نرها تنها زنبورهایی هستند که اندام تولیدمثلی کامل دارند. آنها از اندوفالوس برای انتقال اسپرم به ملکه استفاده میکنند و پس از جفتگیری میمیرند، زیرا اندام تولیدمثلی آنها در بدن ملکه باقی میماند.
- اندام حسی: آنتنهای نرها دارای حسگرهای بویایی بیشتر و پیچیدهتری هستند که به آنها اجازه میدهد فرومونهای ملکه را از فاصلههای دور تشخیص دهند. کارگران و ملکهها آنتنهای سادهتری دارند که برای شناسایی بوها و ارتباطات اجتماعی مناسب است.
- ماهیچههای پروازی: در نرها، ماهیچههای پروازی قویتر از کارگران است، زیرا نرها برای پرواز در مسافتهای طولانی در جستجوی ملکه نیاز به قدرت پروازی بیشتری دارند.
این تفاوتهای آناتومیکی به هر یک از کاستهای زنبور عسل امکان میدهد که نقشهای تخصصی خود را به بهترین نحو انجام دهند. ملکه با ساختار بدن مناسب برای تخمگذاری، کارگران با تواناییهای متنوع برای جمعآوری غذا و مراقبت از کلونی، و نرها با ویژگیهایی برای جفتگیری موفق با ملکه، همگی با آناتومی ویژهای سازگار شدهاند.
فیزیولوژی زنبور عسل
فیزیولوژی زنبور عسل به مجموعهای از سیستمهای پیچیده و هماهنگ اشاره دارد که عملکردهای حیاتی این حشره را تنظیم و به بقای آن کمک میکنند. این سیستمها شامل دستگاه گوارش، دستگاه گردش خون، دستگاه عصبی، دستگاه تنفسی، دستگاه تولیدمثل، و سیستمهای دفاعی و ایمنی هستند که به طور یکپارچه عمل میکنند تا زنبور بتواند وظایف خود را در کلونی انجام دهد و در شرایط مختلف محیطی زنده بماند. هر سیستم با وظایف خاص خود، از جمله جمعآوری غذا، دفاع از کلونی، تولید مثل و تنظیم دمای بدن، در سلامت و پایداری کلونی نقش دارد.
فیزیولوژی گوارش
فیزیولوژی گوارش در زنبور عسل با هدف تبدیل شهد و گرده به مواد مغذی و قابل استفاده برای زنبور و کلونی صورت میگیرد. زنبور عسل دارای سیستم گوارشی کارآمدی است که قادر به هضم سریع و تبدیل شهد به عسل و گرده به پروتئینهای قابل جذب برای کلونی است.
مراحل هضم و فرآیندهای مرتبط
زنبور عسل برای تبدیل قندهای پیچیده شهد به قندهای ساده، از آنزیمی به نام اینورتاز استفاده میکند. این آنزیم، ساکارز موجود در شهد را به گلوکز و فروکتوز تجزیه میکند، که قابل جذب و استفاده در متابولیسم انرژی زنبور هستند. تبدیل شهد به عسل نیز بخشی از این فرآیند است و در کلونی انجام میشود که طی آن زنبورها با تبخیر آب موجود در شهد، عسل غلیظ و پایدار تولید میکنند (Winston, 1991؛ Brodschneider & Crailsheim, 2010).
گرده گل به عنوان منبع اصلی پروتئین زنبورها، شامل پروتئینها و لیپیدهای پیچیده است. برای تجزیه پروتئینها، آنزیمهای پروتئاز در دستگاه گوارش زنبور ترشح میشوند. این آنزیمها پروتئینهای گرده را به آمینواسیدها و پپتیدهای کوچکتر تجزیه میکنند که برای رشد، ترمیم بافتها و تولیدات غدد مورد نیاز هستند. علاوه بر این، لیپیدهای گرده توسط لیپازها به اسیدهای چرب تجزیه میشوند که در متابولیسم سلولی و ذخیره انرژی نقش دارند (Snodgrass, 1956).
پس از تجزیه مواد غذایی به مولکولهای کوچکتر، این مواد از طریق سلولهای میانمعده جذب و وارد همولنف میشوند. همولنف این مواد را به بخشهای مختلف بدن زنبور، از جمله غدد هیپوفارنژیال، میرساند تا در تولید ژله رویال و سایر ترکیبات غذایی برای نوزادان و ملکه استفاده شوند (Crailsheim, 1991).
برای جلوگیری از انباشت مواد زائد، زنبور عسل از لولههای مالپیگی برای دفع متابولیتها استفاده میکند. این فرآیند به کاهش میزان مواد زاید در بدن کمک میکند و در زمستان که زنبور نمیتواند خارج از کندو دفع کند، با کمک غدد راسترودهای آب اضافی از مواد دفعی جذب میشود تا فضای کمتری اشغال شود و از ایجاد عفونت جلوگیری گردد.
فرآیندهای هضمی در زنبور عسل نقش کلیدی در تولید انرژی و مواد مغذی دارند که برای فعالیتهای کلونی و بقای زنبورها ضروریاند. این مکانیسمهای هضمی، زنبور عسل را قادر میسازند تا از منابع طبیعی غذایی به طور بهینه استفاده کند و در کنار حفظ سلامت فردی، به سلامت و پایداری کلونی نیز کمک کند.
فیزیولوژی گردش خون زنبور عسل
فیزیولوژی گردش خون زنبور عسل به دلیل داشتن سیستم گردش خون باز با سیستم گردش خون مهرهداران کاملاً متفاوت است. در این سیستم، خون یا همولنف در حفرههای بدن بهصورت آزاد جریان دارد و عملکرد آن به جای حمل اکسیژن، بر توزیع مواد مغذی، هورمونها و دفع مواد زائد متمرکز است.
ساختار و عملکرد سیستم گردش خون
همولنف که معادل خون در زنبورها شناخته میشود، فاقد هموگلوبین است و اکسیژن را منتقل نمیکند. وظیفه اصلی همولنف، حمل مواد غذایی، هورمونها و دفع مواد زائد است. تبادل اکسیژن و دیاکسیدکربن از طریق سیستم تنفسی تراشهای انجام میشود که از لولههای هوایی به نام تراشهها و روزنههای کوچک سطح بدن (اسپیراکلها) استفاده میکند. این ساختار به زنبور کمک میکند تا بدون نیاز به انتقال اکسیژن از طریق همولنف، اکسیژن را به سلولها برساند (Snodgrass, 1956؛ Winston, 1991).
قلب زنبور عسل به شکل لولهای در پشت بدن قرار دارد و با انقباضات ماهیچهای، همولنف را از ناحیه شکم به سمت سر هدایت میکند. این قلب لولهای دارای سوپاپهای یکطرفه است که جریان همولنف را به صورت یکطرفه به جلو هدایت میکنند. همولنف پس از خروج از قلب، به صورت آزاد در حفرههای بدن (هموسل) جریان پیدا کرده و بافتها را احاطه میکند و سپس به قلب بازمیگردد تا دوباره پمپاژ شود (Simpson, 1960).
همولنف در تنظیم دمای بدن زنبور نیز نقش مهمی دارد. در هنگام فعالیتهای شدید مانند پرواز، ماهیچههای پروازی زنبور گرمای زیادی تولید میکنند. همولنف به توزیع این گرما و جلوگیری از داغ شدن بیش از حد بدن کمک میکند. به همین ترتیب، زنبورها میتوانند با حرکت سریع بالها، جریان هوای خنک ایجاد کرده و دمای بدن خود را تنظیم کنند (Fahrbach, 2006).
همولنف از طریق سیستم گردش خون باز، مواد زائد متابولیک را به لولههای مالپیگی منتقل میکند که معادل کلیهها در مهرهداران هستند. لولههای مالپیگی مواد زائد را از همولنف جدا کرده و به دستگاه گوارش میفرستند تا به عنوان فضولات دفع شوند.
هموسیتها، نوعی از سلولهای ایمنی در همولنف زنبور هستند که وظیفه محافظت از بدن زنبور را در برابر عوامل بیماریزا و ترمیم بافتها بر عهده دارند. هموسیتها میتوانند به عوامل مهاجم حمله کرده و با آنها مبارزه کنند، بهطوری که بدن زنبور از نظر ایمنی تقویت شود.
گردش خون زنبور عسل یک سیستم باز و ساده است که به جای انتقال اکسیژن، مواد غذایی و مواد زائد را حمل میکند. قلب لولهای شکل زنبور، همولنف را در بدن به جریان میاندازد و به تنظیم دما، حمل مواد مغذی و حمایت از سیستم ایمنی کمک میکند. این سیستم فیزیولوژیکی به زنبور عسل امکان میدهد تا در فعالیتهای روزانه مانند پرواز و جمعآوری غذا بهصورت کارآمد عمل کند.
فیزیولوژی تنفس خون زنبور عسل
فیزیولوژی تنفس در زنبور عسل، برخلاف مهرهداران، از طریق سیستم تنفسی تراشهای صورت میگیرد که ساختاری مستقل از سیستم گردش خون دارد. در این سیستم، اکسیژن از هوای آزاد مستقیماً به سلولها میرسد، بدون اینکه توسط خون یا همولنف حمل شود.
ساختار و مکانیسم تنفسی
زنبور عسل دارای روزنههایی به نام اسپیراکل در سطح بدن است که به صورت ردیفی در ناحیه شکم و سینه قرار گرفتهاند. این اسپیراکلها به طور مستقیم به لولههای تراشهای متصل هستند و با باز و بسته شدن خود، اکسیژن را به داخل بدن هدایت میکنند. زنبورها میتوانند این اسپیراکلها را در مواقع لزوم باز یا بسته نگه دارند تا تبادل گازها بهینه شود و از هدر رفتن آب جلوگیری شود (Snodgrass, 1956؛ Winston, 1991).
پس از ورود اکسیژن از طریق اسپیراکلها، اکسیژن به داخل تراشهها وارد میشود. تراشهها شبکهای از لولههای باریک و منشعب هستند که اکسیژن را مستقیماً به تمام سلولها میرسانند. این لولهها در اندازههای مختلف، از لولههای بزرگتر تا شاخههای بسیار ریز به نام تراکئولها تقسیم میشوند. تراکئولها تا نزدیکی هر سلول گسترش پیدا میکنند و تبادل گازها به صورت مستقیم و کارآمد در محل سلولها انجام میشود (Klowden, 2007).
دیاکسید کربن که محصول تنفس سلولی است، از سلولها به تراکئولها و تراشهها بازمیگردد و از طریق اسپیراکلها از بدن زنبور خارج میشود. این فرآیند به دلیل تفاوت فشار جزئی گازها به طور طبیعی رخ میدهد.
سیستم تنفسی زنبور عسل دارای یک مکانیسم کنترلشده است که توسط عضلات پیرامون اسپیراکلها و تراشهها تنظیم میشود. این عضلات به زنبور اجازه میدهند میزان تبادل گازها را بسته به نیاز تنظیم کند، مثلاً در مواقع فعالیت شدید مانند پرواز، میزان باز بودن اسپیراکلها افزایش مییابد تا اکسیژن بیشتری به سلولها برسد. در مواقع استراحت، اسپیراکلها بسته میمانند تا از هدر رفتن آب جلوگیری کنند (Fahrbach, 2006).
از آنجا که تراکئولها تا نزدیکی سلولها گسترش یافتهاند، اکسیژن و دیاکسید کربن بهطور مستقیم و از طریق انتشار ساده بین هوا و سلول تبادل میشوند. این نوع تبادل باعث میشود که زنبور عسل بتواند بدون نیاز به هموگلوبین، اکسیژن را به سرعت به سلولهای فعال مانند ماهیچههای پروازی برساند.
سیستم تنفسی تراشهای در زنبور عسل کارآمد و بهینه است و به زنبور اجازه میدهد اکسیژن را مستقیماً به سلولها منتقل کند و دیاکسید کربن را دفع نماید. این ساختار ساده اما کارآمد باعث میشود زنبور عسل بتواند با صرف انرژی کمتر و با واکنش سریع به نیازهای متابولیکی خود در مواقع مختلف مانند پرواز و استراحت، به وظایف خود در کلونی عمل کند.
فیزیولوژی تولیدمثل در زنبور عسل
فیزیولوژی تولیدمثل زنبور عسل فرایندی پویا و پیچیده است که شامل تغییرات فیزیولوژیکی و هورمونی خاص در ملکه و نرها میباشد. این تغییرات عمدتاً در پاسخ به عوامل محیطی و مراحل تولیدمثلی فعال میشوند و موجب میشوند که هر یک از زنبورها بتوانند نقشهای تولیدمثلی خود را بهینه انجام دهند.
ساختار و مکانیسم تولید مثل
در زمان آماده شدن برای پرواز جفتگیری، تغییرات فیزیولوژیک گستردهای در بدن ملکه رخ میدهد:
- افزایش فعالیت تخمدانها: پیش از پرواز جفتگیری، تخمدانهای ملکه تحت تأثیر افزایش سطح هورمونها و فرومونها فعال میشوند. این افزایش فعالیت با تولید مقادیر بیشتری از پروتئینها و انرژی همراه است که برای تخمگذاری گسترده در آینده لازم است (Koeniger et al., 2014).
- توسعه کیسه اسپرم: اسپرماتکا (اندام ذخیرهسازی اسپرم) در ملکه بهطور کامل توسعه مییابد و آماده میشود تا بتواند اسپرمها را پس از پرواز جفتگیری ذخیره کند. ظرفیت اسپرماتکا و تغییرات هورمونی در آن به گونهای است که قادر به نگهداری میلیونها اسپرم تا چندین سال خواهد بود.
- افزایش سطح انرژی: قبل از پرواز، ملکه نیاز به ذخیره انرژی زیادی دارد، بنابراین ذخایر گلیکوژن و چربی در بدن افزایش مییابد تا بتواند پرواز طولانیتری را در جستجوی زنبورهای نر تحمل کند. همچنین، سیستم ماهیچهای برای حمایت از نیازهای انرژی و پروازی تقویت میشود (Winston, 1991).
نرها که نقش اساسی در انتقال ژنها به نسلهای بعدی دارند، پیش از پرواز جفتگیری با تغییرات مهمی در فیزیولوژی بدن خود مواجه میشوند:
- توسعه اندامهای جنسی: اندام جنسی نرها یا اندوفالوس پیش از پرواز بهطور کامل تکامل مییابد و برای انتقال موفق اسپرم به ملکه آماده میشود. این اندام پس از انتقال اسپرم در بدن ملکه باقی میماند و در انتهای جفتگیری شکسته میشود، که مرگ نر را در پی دارد (Koeniger et al., 2014).
- ذخیره انرژی بالا: پیش از پرواز جفتگیری، نرها با ذخیره مقادیر بالایی از گلیکوژن و چربی در بدن خود آماده میشوند تا بتوانند به مدت طولانی در آسمان ملکه را دنبال کنند. سیستم متابولیک آنها در این مرحله به گونهای تنظیم میشود که با سوزاندن سریع چربی و گلیکوژن، انرژی کافی برای پرواز فراهم شود (Snodgrass, 1956).
- حساسیت بالا به فرومون ملکه: نرها دارای گیرندههای فرومونی بسیار حساس در آنتنهای خود هستند که به آنها کمک میکند فرومونهای ملکه را حتی از مسافتهای طولانی شناسایی کرده و مسیر ملکه را دنبال کنند. این حساسیت فرومونی به ویژه در هنگام فصل تولیدمثل افزایش مییابد و نقش مهمی در جذب نرها به ملکه دارد (Slessor et al., 2005).
پس از پرواز جفتگیری و بازگشت به کندو، ملکه با تغییرات فیزیولوژیکی دیگری مواجه میشود:
- افزایش سطح هورمونهای تخمدانی: هورمونهای تخمدانی به شدت افزایش مییابند و باعث میشوند تخمگذاری ملکه آغاز و روند تولیدمثل کلونی شروع شود. ملکه با استفاده از اسپرمهای ذخیرهشده در اسپرماتکا تخمها را بارور میکند و به زنبورهای کارگر تبدیل میسازد (Winston, 1991).
- ترشح فرومونهای ملکه: پس از بازگشت به کندو، ملکه شروع به ترشح فرومونهایی میکند که به سایر اعضای کلونی اعلام میکند که یک ملکه بارور در کندو وجود دارد. این فرومونها رفتار تولیدمثلی کارگران را مهار و ساختار اجتماعی کندو را حفظ میکنند (Slessor et al., 2005).
این تغییرات فیزیولوژیکی در ملکه و نرها به گونهای هماهنگ است که بقای کلونی و تکثیر نسلهای جدید تضمین میشود.


سیستم غدد درونریز
سیستم غدد درونریز در زنبور عسل نقش کلیدی در تنظیم فرآیندهای بیولوژیکی مختلف، از جمله رشد، رفتار، تولیدمثل و تقسیم کار در کلونی دارد. این سیستم شامل غدد مختلفی است که هورمونها را ترشح کرده و از طریق همولنف به بخشهای مختلف بدن میفرستند تا فعالیتهای زنبور تنظیم شود.
اجزای اصلی سیستم غدد درونریز
این غدد در مغز زنبور عسل قرار دارند و هورمونهای اصلی تنظیمکننده فعالیتهای روزمره زنبور را تولید میکنند. یکی از مهمترین این هورمونها، هورمون مولد پوستاندازی است که رشد زنبور و فرآیند تغییر پوست یا متامورفوز را تنظیم میکند. این هورمون توسط سلولهای نوروهورمونی تولید و به گرههای عصبی دیگر ارسال میشود تا سیگنالهای رشد و توسعه را به سایر بخشهای بدن ارسال کند (Winston, 1991).
این غده در ناحیه سینه قرار دارد و نقش اصلی در تنظیم فرایند پوستاندازی زنبور ایفا میکند. هورمون پوستاندازی (اکدیسون) که توسط این غده ترشح میشود، برای رشد و تغییرات فیزیکی در مراحل لاروی و تبدیل زنبور از لاروا به حشره بالغ حیاتی است.
این غده هورمون جوانی (Juvenile Hormone) را تولید میکند که در تنظیم تقسیم کار در میان زنبورها نقش مهمی دارد. هورمون جوانی نه تنها رشد و تمایز را در مراحل لاروی کنترل میکند، بلکه در زنبورهای بالغ، مسئول تنظیم رفتارهای اجتماعی و تخصیص وظایف مانند جمعآوری غذا یا مراقبت از نوزادان است. سطح این هورمون در زنبورها بسته به سن و نقش آنها در کلونی تغییر میکند. به عنوان مثال، کارگران جوانتر سطح بالاتری از این هورمون دارند که باعث میشود وظایف مراقبت از لاروها و تغذیه ملکه را انجام دهند، در حالی که کارگران مسنتر که مسئول جمعآوری غذا هستند، سطح پایینتری از این هورمون دارند (Robinson et al., 1992).
سیستم تولیدمثلی زنبور عسل، بهویژه در ملکه، به شدت تحت تأثیر سیستم غدد درونریز قرار دارد. هورمونهای تولیدمثل توسط غدد مختلف ترشح شده و تخمگذاری ملکه و رفتارهای مرتبط با تولیدمثل را تنظیم میکنند. در زنبورهای کارگر، که به طور طبیعی عقیم هستند، سطح این هورمونها پایینتر است و این مسئله مانع از تخمگذاری آنها میشود، مگر در شرایط خاصی مانند از بین رفتن ملکه.
این تغییرات فیزیولوژیکی در ملکه و نرها به گونهای هماهنگ است که بقای کلونی و تکثیر نسلهای جدید تضمین میشود.
عملکردهای اصلی دستگاه عصبی
زنبور عسل به وسیله حسگرهای شیمیایی در آنتنها، حسگرهای مکانیکی در پاها و چشمهای مرکب، اطلاعات محیطی را دریافت میکند. این اطلاعات به مغز ارسال شده و پردازش میشوند تا زنبور بتواند به محیط واکنش نشان دهد. پردازش اطلاعات بینایی برای جهتیابی و پردازش بوها برای یافتن منابع غذایی و ارتباطات در کلونی حیاتی است (Snodgrass, 1956).
دستگاه عصبی زنبور به وسیله عقدههای عصبی، فعالیتهای حرکتی نظیر پرواز، حرکت پاها و جمعآوری غذا را هماهنگ میکند. پیامهای عصبی از مغز به عضلات ارسالی میشوند و حرکتهای پیچیدهای مانند پرواز، چرخش در جهت باد و بازگشت به کندو را ممکن میسازند.
زنبور عسل از فرومونها برای برقراری ارتباط در کلونی استفاده میکند. فرومونهای مختلفی که توسط ملکه یا کارگران ترشح میشوند، اطلاعات مهمی مانند وضعیت تولیدمثل یا هشدارهای خطر را منتقل میکنند. سیستم عصبی به زنبورها کمک میکند که این سیگنالهای شیمیایی را شناسایی کرده و به آنها پاسخ دهند (Slessor et al., 2005).
مشرهها (Mushroom bodies) در مغز زنبور نقش مهمی در یادگیری و حافظه دارند. زنبور عسل قادر است اطلاعات مربوط به مسیرهای غذایی و ویژگیهای گلها را یاد بگیرد و آنها را در حافظه طولانیمدت ذخیره کند. این توانایی برای بازگشت به منابع غذایی و حفظ کارآیی کلونی ضروری است (Menzel, 2012).
دستگاه عصبی زنبور عسل یک سیستم پیچیده و هماهنگ است که با پردازش اطلاعات محیطی، کنترل فعالیتهای حرکتی و مدیریت ارتباطات اجتماعی، به این حشره کمک میکند تا در کلونی زندگی کند، بهطور کارآمد غذا جمعآوری کند و به نیازهای کلونی پاسخ دهد.
جمع بندی
در این متن، به بررسی جامع و دقیقی از آناتومی و فیزیولوژی زنبور عسل پرداختیم. این حشره بینظیر با سیستم عصبی پیچیده، غدد درونریز کارآمد و فرآیندهای تولیدمثل منحصر به فرد، نقش مهمی در اکوسیستم و زنبورداری دارد. فهم این جوانب نهتنها به ما کمک میکند تا به درک بهتری از زندگی زنبورها برسیم، بلکه اهمیت آنها را در گردهافشانی و تولید اقتصادی عسل درک کنیم.
از شما که تا اینجا با ما همراه بودید، صمیمانه سپاسگزاریم. امیدواریم این مطالب برای شما مفید واقع شده باشد. اگر از این پست لذت بردید، لطفاً با لایک کردن، نظر دادن یا ارائه پیشنهادات خود ما را در ادامه این مسیر یاری کنید.

ارسال دیدگاه
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری شوید
پستهای مرتبط


آخرین نظرات